بالاااا

متن مرتبط با «آخرین شاهدان» در سایت بالاااا نوشته شده است

آخرین کتاب‌ فروشی لندن

  • با وجود اینکه جوانان زیادی هر روز برای جنگ اعزام می‌شدند و خیابان‌های لندن هر روز نسبت به روزهای قبل خلوت‌تر می‌شد اما مشتریان کتاب‌فروشی پریمورس هر روز بیشتر میشدند. زنان خانه دار به دنبال رمانهای جدید بودند و مردان مسن لابه لای کتاب‌های سیاسی زیرکانه دنبال کتاب‌هایی با تحلیل خوب می‌گشتند. گریس از اینکه می‌توانست در خرید و انتخاب کتاب خوب به آنها کمک کند، بسیار خوشحال بود. از طرفی هم حواسش بود که مشتریانی که به مغازه ی پریمورس می‌آیند دو برابر بیشتر از قبل در محیط کتاب فروشی توقف می کنند و حتی سه برابر بیشتر از قبل کتاب می‌خرند. در این جنگ مردم می‌میرند تا کتاب‌ها را نجات دهند، تا مانع از بین رفتن ایده‌ها و صاحبان ایده‌ها شوند. ادامه... بخوانید, ...ادامه مطلب

  • آخرین شاهدان

  • اثر حاضر، ترجمه کتاب «آخرین شاهدان» اوست که در سال ۲۰۱۵ جایزه نوبل ادبیات را از آن خود کرد. آلکسیویچ اولین نویسنده بلاروس (پس از اعلام استقلال از اتحاد جماهیر شوروی) بود که به دریافت این جایزه نائل شد. آلکسیِویچ در این اثر تجربیات کودکانی را گرد آورده است که «شاهد» جنگ دوم جهانی بوده‌اند و در حال حاضر یا دار فانی را وداع گفته‌اند، و یا در کهنسالی به سر می‌برند و تا به امروز، خاطرات تلخ و منظره‌های دلخراش جنگ را از یاد نبرده‌اند. در اکثریت قریب به اتفاق این روایت‌ها، شخص راوی به طرز معجزه‌آسایی از سیل حوادث جان سالم به در می‌برد. هدف اصلی از بازگو کردن وقایع این جنگ از زبان کودکان، به هیچ وجه ایجاد حس تنفر نسبت به ملت یا شخص خاصی نبوده است؛ بلکه هدف اصلی، هشدار به بشر و یادآوری جنایت‌هایی بوده است که از سر همین نفرت‌های بی‌دلیل اما ریشه‌دار صورت گرفته‌اند. «آخرین شاهدان»، اثری است که در اوج سادگی، عمق فجایع رخ داده در جنگ جهانی دوم در بلاروس را برای خواننده ترسیم می‌کند. مؤلف سعی کرده تا در حد امکان از به‌کار بردن پیرایه‌های ادبی در نثر این کتاب خودداری کند و با زبانی ساده از درد و رنج مردم خود بگوید. این اثر برای اولین بار در سال ۱۹۸۵ در اتحاد جماهیر شوروی به چاپ رسید. در آن زمان کشور بلاروسِ امروزی، یکی از استان‌های شوروی محسوب می‌شد. فیلم مستند «بچه‌های, ...ادامه مطلب

  • مگره و شاهدان گريزان

  • مگره بدون اینکه نیازی به شنیدن تمام داستان داشته باشد پرسید: ــ یخچال؟ ــ خالی بود. دخل تمام نوشیدنیهای زیرزمین را می‌آورد. هر کس هم که چشمش می‌افتاد می‌فهمید که هم از تخت استفاده شده و هم پیژامه و روبدوشامبر و دمپایی‌ها پوشیده شده است. کارهایش را این‌طوری امضا می‌کرد. وسواسی که از همان اول، وقتی تازه بیست و دو سالش بود، به سراغش آمده بود. شاید چون آن روزها واقعا گرسنه بود و در آرزوی یک تخت راحت. وقتی خیالش جمع می‌شد که آپارتمانی چند هفته خالی است، هیچ خدمتکاری آنجا نمانده و به سرایدار هم نگفته‌اند برود سر بزند، دست به کار می‌شد. احتیاجی به دیلم نداشت، چون قفلی وجود نداشت که نتواند بازش کند. به محض ورود به جای اینکه تندتند دنبال چیزهای قیمتی مثل جواهرات و تابلوها و زیورآلات باشد، مدتی همان‌جا جا خوش می‌کرد. معمولاً تا وقتی که غذاها ته می‌کشید. بعد از یکی از این سرکشی‌ها بیشتر از سی قوطی کنسرو خالی و کلی بطری پیدا شده بود. مطالعه می‌کرد. می‌خوابید. با لذت حمام می‌کرد. هیچ کدام از همسایه‌های اطراف هم مظنون نمی‌شدند. بعد برمی‌گشت خانه و عادت همیشگی‌اش را از سر می‌گرفت. عصرها برای ورق‌بازی می‌رفت به کافه محقری در خیابان تِرن که چون تنها کار می‌کرد و درباره ماجراجویی‌هایش حرفی نمی‌زد، با تلفیقی از احترام و بدگمانی نگاهش می‌کردند. ــ نامه نوشت یا زنگ زد؟ سؤالش , ...ادامه مطلب

  • استانیسلاوسکی سر تمرین تئاتر؛ آخرین سال‌ها

  • این کتاب را یکی از برجسته‌ترین بازیگران عصر ما ـ هنرمند مردمی اتحاد جماهیر شوروی سابق، واسیلی اوسیپوویچ توپورکوف ـ نگاشته ‌است. او که از تئاتر کرش در پترزبورگ به تئاتر هنری مسکو آمده ‌بود، با کار و تلاش طولانی و خستگی‌ناپذی,استانیسلاوسکی ...ادامه مطلب

  • آخرین بازمانده از ما : رویاهای آمریکایی (نسخه PDF)

  • نوزده سال از زمان شیوع قارچ انگلی میگذرد و بخش عظیمی از جمعیت جهان از بین رفته است. در بوستون یکی از آخرین مناطق قرنطینه شده دختر جوانی به اسم الی به مدرسه کلاس‌های آمادگی نظامی انتقال یافته است که تمامی نوجوانان یتیمی که وارد سیزده سالگی می شوند مجبور به حضور در آن جا هستند. این داستان اتفاقات قبل بازی آخرین بازمانده از ما را روایت میکند. راهنمای خرید,بازمانده,رویاهای,آمریکایی ...ادامه مطلب

  • آخرین ضربه آرشه

  • آرتور کانن دویل که نام واقعی‌اش آرتور ایگناتیوس کانن دویل بود در سال ۱۸۵۹ در ادیمبورگ واقع در اسکاتلند متولد شد. نیاکانش کاتولیک‌هایی بودند که از فرانسه به آن جا کوچ کرده بودند و املای نام خانوادگی شان را تغییر داده بودند که رنگ انگلیسی بگیرد. نویسندۀ آتی نزد یسوعیان به تح, ...ادامه مطلب

  • هجوم تاریکی: آخرین شاگرد

  • حافظ، بدون این‌که حرفی بزند، برگشت و از تپه بالا رفت، او تقریباً می‌­دوید. خیلی زود مسیرمان را تغییر دادیم و وارد راه گل‌­آلود منتهی به خانه شدیم. بعد از این‌که از تپه بالا رفتیم و به حاشیه‌ی باغ رسیدیم، به سگ‌ها دستور دادم که همان‌جا منتظرمان بمانند و ما به سمت درختان جلو, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها