شبی با خود نشستم فکر کردم که تا ببینم کجاها سیر کردم به روی دفترم کردم نگارش عملها را به خود دادم گزارش که دیدم تا به حال الاف بودم خدایی با خدایم صاف بودم نوشتم تا که شد صد برگ کامل که میشد خوب و بدهایم رو شامل در این پرونده توی صفحههایش ندیدم جای خالی لابلایش فقط اعمال خوبم بس که کم بود به جان مادرم مثل عدم بود ولی اعمال منفی بود پیدا جلوی چشم من میشد هویدا از این دوز و دغلهایم گرفته از اون چشمک زنی در طول هفته راهنمای خرید و مطالعه نسخه الکترونیک ,مجموعه,یادش,بخیر ...ادامه مطلب
داس را انداخت، نه تنها جان ریسمان که تنگ را هم درجین درجین کرد. آنقدر ضربه زد که وقتی به خودش آمد داس کند شده و باید تیزتر میشد که اگر اینبار راستی راستی خودش بود، بتواند با یک ضربه چند قسمتش کند. یادش میرفت که با دیدنش باید بخواند: ـ یا کوکج، یا کوکج، یا کوکج، کوکبون،, ...ادامه مطلب