داخل کوپه مقابل درست پشت پنجره، یک مرد در حالی که ایستاده و پشتش به او بود، دستهایش را دور گردن زنی که در مقابلش ایستاده بود حلقه کرده و آهسته و بیرحمانه میفشرد. چشمهای زن کمکم از کاسه بیرون میزد و رنگ صورتش کبود و خون زیادی در آن جمع شده بود. در حالی که خانم مک گیلکادی بهتزده مشغول تماشای این صحنه بود، بدن قربانی کمکم سست شد و بیحرکت در دستان آن مرد قرار گرفت. معلوم بود زندگیاش خاتمه یافته است. اتفاقا در همین لحظه از سرعت قطار خانم مک گیلکادی کاسته و بر سرعت قطار دیگر افزوده شد، به طوری که فاصلهاش با قطار دیگر بسیار زیاد و در اندک مدتی از نظر ناپدید شد. دست خانم مک گیلکادی خود به خود به سمت آژیر خطر قطار رفت، اما بعد پشیمان شد و آن را پایین آورد، چون با خود فکر کرد که کشیدن آژیر خطر قطاری که او مسافرش بود، هیچ مشکلی را حل نمیکرد. بهعلاوه، وحشت از دیدن و تجسم آن منظره فجیع که در فاصله بسیار کمی از او اتفاق افتاد، سبب شده بود تا قدرت انجام هر کار و یا گرفتن هر تصمیمی از او سلب شود. با وجود این میدانست که فورا باید کاری بکند. اما چه کاری؟ همین موقع درِ کوپه کنار کشیده شد و مأمور جمعآوری بلیت سرش را داخل آورد: ــ لطفا بلیتتان را بدهید. خانم مک گیلکادی فورا به طرف او برگشت و گفت: ــ یک زن در قطاری که همین الآن از کنار ما گذشت، به قتل رسید یعنی او , ...ادامه مطلب
پائولا هاوکینز این نویسنده بریتانیایی، متولد و بزرگ شده زیمبابوه است و در سال ۱۹۸۹ راهی لندن شد و به عنوان روزنامه نگار ۱۵ سال کار کرد و بعد به نوشتن داستان روی آورد. او ابتدا کتابهایش را با نام مستعار امی سیلور منتشر میکرد و با نوشتن اولین تریلر روانشناختی خود یعنی «دختری در قطار» از نام پائولا هاوکینز استفاده کرد. رمان او یک رمان معمایی وجنایی با روایتی مدرن و از ماجرای سه زن است هر کدام از این سه شخصیت تنها بخشی از حقیقت را در دست دارند که هر کس از زاویه دید خودش آن را برایمان تعریف میکند. راشل یکی از شخصیتهای رمان زنی دائمالخمر است که برای خودش ارزشی قائل نیست؛ از نظر او زنان فقط از دو وجه قابلتوجهاند: وضعیت ظاهری و نقش مادریشان. پس با این حساب، او که ظاهری معمولی دارد و نازا است، نمیتواند مورد توجه مردی واقع شود. موهبتی که احتمالاً از نظر او، زنهای دیگر قصه ـ آنا و مگان ـ از آن بهرهمندند. راشل بیش از آنکه در واقعیت زندگی کند، در خیال و بین آدمهای خیالیای که فقط خودش آنها را میبیند سیر میکند؛ آنقدر که درگیر حوادث بینشان میشود. حوادثی که هیچوقت رخ ندادهاند. دختری در قطار» یکی از پرفروشترین رمان سال ۲۰۱۵ است که تنها چند ماه پس از انتشار، رکورد فروش افسانهای «هری پاتر» را شکست. رمان جنایی تحسین شده پائولا هاوکینز موفق شد تا در, ...ادامه مطلب
من یک زن نودویک ساله هستم و تقریباً تمام کسانی که زمانی در زندگیم وجود داشتهاند، اکنون تبدیل به روح شدهاند. در بعضی مواقع، این ارواح برای من واقعیتر از مردمان زنده بودهاند و حتی واقعیتر از خدا. آنان سکوت را با سنگینی و نفوذشان پُر میکنند. گرم و فشرده، درست مانند خمیر, ...ادامه مطلب