بهار زرد

ساخت وبلاگ
رنگ نگاهش تغییر کرد و سراسر التماس و عشق شد. چه احساس قشنگی سراسر وجودم را پر کرد! چه زیبا از من خواست در کنارش بمانم "بهار زندگیم باش" لبخند عمیقی زدم و از سر خجالت نگاه به زیر انداختم. صدای گرم و بمش به گوش رسید: «بهار!! بهار زندگیم می­شی؟! سرتو بالا بگیر. خواهش می­کنم. جوابمو بده.» چه­قدر عشق زیباست... چه­قدر عاشقی قشنگ است... مخصوصاً وقتی که معشوق امیر باشد. با خجالت نگاهش کردم. لب­های خشکیده­ام را تر کرده و گفتم: «و توهم، تکیه­گاه امنِ من باش!!»


راهنمای خرید و مطالعه نسخه الکترونیک
بالاااا...
ما را در سایت بالاااا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : عباس ballaa بازدید : 271 تاريخ : شنبه 7 بهمن 1396 ساعت: 13:59