و ما نیز آنها بودیم

‌شود و در این میان وسوسه‌های فریبنده، زندگی آن دو را به چالشی سخت می‌کشد و هریک را با وجوه پنهان خود و دیگری آشنا می‌کند و در نهایت… شادی‌ها و تلخ‌‌کامی‌های این دو دلداده، هورن و سانتس، اگر چه نمادین، همان شادی‌ها و تلخ‌کامی‌های ماست. و هوراتلا و بیتاما، تجسم نیروی خیر و شر، نیز همان است که فراوان رو‌در‌روی خود می‌بینیم. هوراتلا از عشق، انتظار، اندیشیدن به اوج، پرواز و عبادت می‌گوید و آنان را به کتمان نکردن فرا می‌خواند. کتمان کردن یعنی بستن چشم و شما با چشمان یکدیگر می‌بینید. پس «چشمان یکدیگر را بسته نخواهید. چگونه می‌توان با کاروانسالاری که با چشم بسته راه می‌پوید، همسفر شد» و بیتاما خود را مالک تمام غفلت‌های دنیا و ارباب تمام وسوسه‌های زمین می‌داند. نقاش تمام زیبایی‌های گذرا، باغبان وسوسه‌های فانی، که کاروانسالار راه‌های بی‌مقصد است. با وجود هشدارهای هوراتلا به سانتس در مهار طمع و به هورن در روشن نگهداشتن چراغ انتظار، با غفلت آنان بیتامانا، روح پلید غریزه، متولد می‌شود… هورن به هوس رسیدن به شهری که هر کس مالک آرزوهای خویش است و سانتس برای داشتن دستانی حامل نعمت بی‌زحمت پارو زدن، دستانی که آنها را لایق لمس لطیف‌ترین‌ها می‌داند، فریب بیتامانا را می‌خورند. آن‌گاه دروغ گفتن برای هورن و سانتس التیامی می‌شود کاذب و مهلک، و مرور خاطرات خوش گذشته را فراموش می‌کنند. پس خریدار هوس‌های بی مقدار می‌شوند و سلامت و امنیت و تقدس اهمیت خود را در نظرشان از دست می‌هد، و به ظلمت سقوط می‌کنند. درست زمانی که فقط کافی است به یاد بیاورند روزهایی را که برای هم نفس کشیده‌اند. کتاب و ما نیز آنها بودیم اولین تجربه نویسندگی کیانوش کاکاوند است. این کتاب فقط یک‌بار توسط انتشارات آپهاما به چاپ رسیده است و برغم نایاب شدن آن تاکنون تجدید چاپ نشده است