گناه مضاعف

ساخت وبلاگ
آدم هیچ‌وقت نمی‌تواند بفهمد که پوآرو دارد جدی حرف می‌زند یا دارد شوخی می‌کند و کسی را دست می‌اندازد. صبح روز بعد هوا صاف و آفتابی بود. روز واقعا قشنگی بود. ولی پوآرو به این چیزها هیچ توجهی نداشت. یک جلیقه پشمی و یک کت ضخیم پوشید و با دو تا شال گردن راه نفوذ هوا را بکلی سد کرد! بعد هم پالتوی ضخیمش را بر تن کرد. ولی همه اینها کافی نبود! دو تا قرص «ضد گریپ» هم قورت داد و چند تایی هم در یکی از جیبهایش ذخیره کرد! بله، پوآرو می‌بایست خودش را از گزند هوای آزاد در امان نگه دارد!


راهنمای خرید و مطالعه نسخه الکترونیک
بالاااا...
ما را در سایت بالاااا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : عباس ballaa بازدید : 146 تاريخ : دوشنبه 17 مهر 1396 ساعت: 22:28