غول مدفون

ساخت وبلاگ
بازودربازوی هم قدم می‌زدیم. بعدش مرد غریبه‌ای سر راه‌مان سبز شد. از اهالی ده بود. نگاهش به تو افتاد و بعد جوری زل زد انگار به تماشای الهه‌ای نشسته است. یادت می‌آید، شاهدخت؟‌ جوان بود؛ اگر‌چه گمانم خود ما هم آن موقع جوان بودیم. چشم‌هاش گرد شده بود و گفت تا‌به‌حال زنی به این زیبایی ندیده است. غول مدفون حکایت زندگی زوجی است در میان مردمی که چیزی از گذشته خود به یاد نمی‌آ‌ْورند. خود آن‌ها هم تنها یادشان می‌آید که زمانی پسری داشته اند و می‌دانند که به جست و جوی او باید پا در راه سفری سحرآمیز گذاشت. آن‌چه در راه رخ می‌دهد، و آن‌چه با هم می‌گویند، اثری شگفت‌انگیز می‌سازد به قلم برنده جایزه نوبل ادبیات، که از ما می‌پرسد در روزگاری که همه چیز فراموش می‌شود، آیا عشق هم از یادها می‌رود؟


راهنمای خرید و مطالعه نسخه الکترونیک
بالاااا...
ما را در سایت بالاااا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : عباس ballaa بازدید : 177 تاريخ : سه شنبه 18 مهر 1396 ساعت: 21:53