تار

ساخت وبلاگ
آه ای خدای من چقدردردناک است؛در پس دیدار رو به تنهای غم یکه و بی‌کس نشستم‌ام, خودت،عشق خوبم را از پسِ فردای تمام تنهاییم فرستادی تا ناجی من باشد، خدای سرد بی‌کسیم را با صدای مهربانش در هم شکست و با نگاه گرم و گیرایش سرزمین یخ زده ی قلبم را ذوب و باران رحمتی شد و بر شوره‌زار وجودم بارید... خورشید شد و در شبهای سرد سکوتم تابید و سایه مرگ که پنجه در پنچه من انتظار ثانیه‌هایی آخر را می‌کشید؛ در موج طیف نور در هم پیچید و گریه‌های بی‌بهانه‌ام خنده شد و رو به زندگی که عمری با او قهر و فراموش شده در کنج ذهنم، سلام داد...


راهنمای خرید و مطالعه نسخه الکترونیک
بالاااا...
ما را در سایت بالاااا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : عباس ballaa بازدید : 125 تاريخ : يکشنبه 7 آبان 1396 ساعت: 17:59