هر وقت كارم داشتی تلفن كن

ساخت وبلاگ
در غرب کارهایی دارم، به همین دلیل سر راه در این شهرک توقف می‌کنم که زن سابق‌ام زندگی می‌کند. چهار سال می‌شود همدیگر را ندیده‌ایم. اما هر وقت مطلبی از من منتشر می‌شد یا در مجلات و روزنامه‌ها خبری یا مصاحبه‌ای چاپ می‌کردند، برایش می‌فرستادم. نمی‌دانم به چه منظوری این کار را می‌کردم، فقط می‌دانم که فکر می‌کردم برایش جالب باشد. در هر حال، هیچ‌وقت محل نگذاشت. ساعت نه صبح است، قبلاً تلفن نکرده‌ام، راستش خودم هم نمی‌دانم دنبال چه آمده‌ام. ولی به خانه راهم می‌دهد. تعجب هم نمی‌کند، روبوسی در کار نیست، با هم دست هم نمی‌دهیم. مرا به اتاق نشیمن می‌برد. ننشسته قهوه می‌آورد. بعد درمی‌آید به گله‌گزاری. می‌گوید من باعث افسردگی‌اش شده‌ام، کاری کرده‌ام که احساس می‌کند بی‌دفاع و سرافکنده است. اشتباه نکن، من راحتم.


راهنمای خرید و مطالعه نسخه الکترونیک
بالاااا...
ما را در سایت بالاااا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : عباس ballaa بازدید : 171 تاريخ : دوشنبه 13 آذر 1396 ساعت: 3:04