قرن بیستم: ایدئولوژی‌های خشونت

ساخت وبلاگ
آنچه در نظام‌های لیبرال در ابتدا و بیش از همه به چشم می‌آید این است که نوعی مرکز سیاسی که همه شئون زندگی را سامان دهد وجود ندارد. روزنامه‌های زیادی هستند که با ادبیاتی تند و اغلب بسیار تحقیرآمیز به دولت موجود حمله می‌کنند. دسته‌های راهپیمایان معترض در خیابان‌های شهر دیده می‌شوند که از مسائل خاصی شکایت دارند یا کناره‌گیری سیاستمداران خاصی را خواستارند. چنان‌که از آگهی‌ها و جملات تبلیغاتی برمی‌آید حتی خواسته‌های نامعمول و انحرافی افراد نیز برآورده می‌شود. فراوانی و تنوع عرضه کالا خیره‌کننده است. اگر در خیابان نظر کسی را بپرسی، «آزادی‌ای» را که برای تک‌تک افراد جامعه تضمین شده است مایه افتخار می‌داند، اما از چیزهای زیادی نیز گلایه می‌کند که هیچ بعید نیست همه آن‌ها به گونه‌ای جداناشدنی به همین آزادی پیوند خورده باشند: گلایه از رشد جرم و جنایت، کارایی اندک پلیس، افزایش قیمت‌ها، توزیع نابرابر بار مالیاتی. شاید به گمان یک روحانی مسلمان ایرانی این نظام لجنزار فساد و تباهی باشد و سوسیالیستی اهل کره شمالی در کمال شگفتی بگوید در این همهمه عقاید و اظهارنظرها صدای دولت یا حاکمان کشور هرگز دیگر مسلط نیست. اما در نهایت هر دو منتقد نیز خواهند گفت که این آشوب ظاهری را تصمیمات شرکت‌ها و بانک‌های بزرگ هدایت می‌کنند و مالکان یا مدیران آن‌ها رشته‌های نظام کاپیتالیستی را در دست دارند و حتی سیاست و سیاستمداران نیز تابع این نظام‌اند.


راهنمای خرید و مطالعه نسخه الکترونیک
بالاااا...
ما را در سایت بالاااا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : عباس ballaa بازدید : 179 تاريخ : جمعه 1 دی 1396 ساعت: 17:23