بالاااا

متن مرتبط با «شرلوک» در سایت بالاااا نوشته شده است

شرلوک هلمز (ماجرای سه چهارم گمشده) - نسخه صوتی

  • کاپیتان تیم راگبی دانشگاه کمبریج سراسیمه نزد هولمز می‌آید و خبر از ناپدیدشدن یکی از بهترین بازیکنان تیمش درآستانه‌ی مسابقه‌ای مهم می‌دهد. بازیکن مورد نظر آخرین بار شب گذشته درسالن هتل با مرد ناشناسی ملاقات داشته و از آن پس دیگر دیده نشده . هولمز و دکتر واتسون بلافاصله دست به کار می‌شوند و در طی تحقیقات به ماجراهای عجیب و شگفت انگیز, ...ادامه مطلب

  • شرلوک هلمز (ماجرای دومین لکه) - نسخه صوتی

  • مدرک محرمانه و مهمی از خانه‌ی یکی از مقامات بلند‌پایه وزارت خارجه انگلستان به سرقت رفته‌است . نخست وزیر و مسئول وزارت خارجه از هولمز برای پیدا کردن این نامه طلب یاری می‌کنند.این نامه در صورتی که به دست بدخواهان بیفتد می‌تواند جرقه‌ی بروز جنگ در سراسر اروپا را بزند. هولمز به همراه دستیارش دکتر واتسون تحقیقاتش را دراین موردآغاز می‌کن, ...ادامه مطلب

  • شرلوک هولمز علیه دراکولا: ماجرای کنت خون‌خوار

  • پارکر روی همان صندلی‌ای که تازه از رویش بلند شده بودم نشست و پرسید: «مطلبی را که در تلگرامم به آن اشاره کرده بودم، خواندید؟» هولمز در پاسخ مثبت به سؤالش سر تکان داد، اما چیزی نگفت. «من آن را نوشته‌ام.» «می‌دانم.» «جدی؟ چه‌طور؟» شرلوک هولمز دستانش را در جیب رب‌دوشامبر زرشکی کهنه‌اش فرو برده بود و با تبختر به مهمانش لبخند می‌زد. «همان لحظه که از در وارد شدید، فهمیدم روزنامه‌نگارید. لکه‌های جوهر روی انگشت اشاره و شست دست راست‌تان به‌علاوه‌ی برآمدگی جیب کت‌تان، که به گمانم به دلیل دفترچه‌ی یادداشتی است که آن‌جا گذاشته‌اید، به من نشان داد که بیش‌تر وقت‌تان را به نوشتن می‌گذرانید. از پاشنه‌ی ساییده‌شده‌ی کفش‌تان هم پیداست که بیش‌تر اوقات سرپایید. به نظرم روزنامه‌نگاری تنها شغلی است که نیاز به صرف چنان انرژی مضاعفی دارد توأمان با فعالیت کم‌تحرک‌تری چون قلم‌فرسایی. احتمال می‌دادم شما همان روزنامه‌نگاری باشید که آن مقاله‌ی جالب ‌توجه را نوشته. مشخص است موضوعی که به خاطرش به این‌جا آمده‌اید برای خودتان ناگوار نیست، چون ضربه‌های شما به در مثل آدم‌های پریشان‌حال نبود.» دوستم بعد از گفتن چنین حرف سربسته‌ای، در مبل بزرگش آرام گرفت و از پشت پلک‌هایی که به‌آرامی فرود می‌آمد مرد روبه‌رویش را نگاه کرد. آقای پارکر با شوقی که فقط در وقایع‌نگارهایی مثل خودم و نویسنده‌های خام‌, ...ادامه مطلب

  • درنده باسکرویل :داستانهای شرلوک هولمز

  • رست زیر سرِ عصا، پلاک نقره پهنی بود، تقریبا به عرض یک اینچ. روی این پلاک حک شده بود «به جیمز مورتیمر ام.آر.سی.اس، از طرف دوستانش در سی.سی.اچ» و تاریخِ «۱۸۸۴» را داشت. از آن عصاهایی بود که اطبّای قدیمیِ خانواده دست می‌گرفتند,باسکرویل,داستانهای ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها