روز جغد/ یک داستان ساده

ساخت وبلاگ
روی میز دنبال مداد و کاغذی گشت و همان‌طور که می‌نوشت جواب داد که بله، هرچه زودتر به آنجا خواهند رفت، امّا همین‌که امکانش باشد، به‌این‌ترتیب این امکان را طوری جلوه داد که انتظار سرعت‌عمل چندانی از آن نرود. کمیسر پرسید: «کی بود؟» - یه یارویی که می‌گه باید یه چیزی رو که توی خونه پیدا کرده بدون فوت وقت نشون بده. کمیسر به شوخی گفت: «یه جسده؟» - نه، فقط گفت یه چیزی. - یه چیزی... خُب این یارو اسمش چیه؟


راهنمای خرید و مطالعه نسخه الکترونیک
بالاااا...
ما را در سایت بالاااا دنبال می کنید

برچسب : روز,جغد,داستان,ساده, نویسنده : عباس ballaa بازدید : 205 تاريخ : يکشنبه 29 مرداد 1396 ساعت: 9:49